Price

پنج شنبه دو هفته پیش انگار دنیا رو، رو سرم خراب کرده بودن، خیلی عصبانی بودم هر کاری کردم آروم نشدم حتی سعی کردم بنویسم، و نوشتم اما چون عصبانی بودم، پست نشد، ولی به خاطر آرامش الانم ادامه مطلب، مطلب پست نشده ی عصبانیتمه!
بد ترین ترم تحصیلی کارشناسیم، ترم سه ای بود که گذشت!
اول روش درس خوندنم رو بگم: تو طول ترم تنها هنرمون (من، محمد و ایمان) حضور در کلاس! چه حضوری؟ میخندیم فقط! نه به کسی! خودمون! البته معمولا سوژه ی خنده منم!!! اسم جدیدم --> سیا تی تی! البته یه دعوای اسیدی هم با یه استاد جانی داشتم چند نفری بم گفتن --> سیا گردن کش! بگذریم بحث سر متدولوژی درس پاس کردن بود (پاس!) یه هفته به میان ترم ها یا پایان ترم ها سه نفری میریم خونه محمد تو بهارستان (20 کیلومتر دور از اصفهان) مــــثــــلا درس می خونیم! درس هایی که تو اون یه هفته تازه در مورشون می خونیم و می شنویم! چون معمولا از هر 16 جلسه هنر کنیم 10 جلسه سر کلاس باشیم! اونم نه هممون! هر سه مون جمعا!!!
با این روش درس خوندن معدل کلم 16 بود! بود دیگه نیس! دلمم خوش بود! معدل این ترم طرفای 14 فک کنم بشه! بلکه کمتر! درس آمار و احتمالات مهندسی رو هم خوردم زمین! البته انگار دارم بلند میشم فردا معلوم میشه ....
این همه فک زدم اینو بگم، باید باج داد، و من دادم، روز قبل از آمار و احتمالات تمرین تئاتر بودم! نه 1 ساعت نه 2 ساعت بلکه 6 ساعت! تازه کجا؟ از بهارستان این ور پاشو برو تالار هنر اون ور!
حالا آمار زمین خوردم به جهنم فدای سرم کاشکی نتیجه داشت! نتیجه که داشت! ولی چی شد؟ مجوز نمایش نامه خوانی کلاغ پر! هیچ و پوچ ...
از 14 تا 29 بهمن 9 تا امتحان داشتم، و تو دل این بازه یه کلاس کانون فیلم کوتاه (4 ساعت) ، 3 کلاس فیلم نامه نویسی( هر کلاس 1:30)، 3 کلاس تئاتر(هر کلاس 6 ساعت) داشتم! رفت و آمد از بهارستان به اصفهان تو ساعات اوج ترافیک حدودا 1:15 میشد!
حساب کن چقدر میشد خوند و نمره آورد ولی این شد که معدلم گند شد رفت! بعضی از استادا اصلا همکاری نکردن ولی بعضی ها (که بهتر بگم فقط یه نفر) کمکم کرد ...
ترم آخر هنوز شروع نشده واسم مشکل ساز شده! کلاس تئاترم با درس شبیه سازی کامپیوتر تداخل داره! ایمیل زدم به استاد آیندم ولی اصلا امیدی به ریپلی شدن ایمیلم ندارم!
دلم می خواد از انسانیت بگم ....
شادي را علت باش نه شريک ... !