بابایی: کجای سیاوش؟ ماهی ها هنوز یخشون آب نشده؟!
من: هنوز؟ big grin کدوم ماهی ها؟!
بابایی: مامان با خاله رفته بیرون، ناهار خودمون 2 تاییم! ماهی ها رو چک کن ببین در چه وضعیتین!
من: چشم big grin
چند ثانیه بعد ....
من: آره اوکیه میشه درست کرد!
بابایی: کجا؟ بیا اینجا ماهی پاک کن!
من: هان؟ big grin خب چرا ماهی فروشه پاک نکرده! big grin
بابایی: میخوام تو یاد بگیری! بیا بینم!
من: هان؟  big grin
بابایی: ببین، نیگا، اینطوری چاقو رو میذاری و از این سمت با این زاویه به این سمت فشار میدی!
چند تا ماهی رو جلوی چشام جراحی کرد و تمیز!
بابایی: بیا این یکی رو تو تمیز کن یاد بگیری!
من: هان؟ big grin تلاشمو کردم!
بابایی: این چه وضعشه! waitingبه غیر از کامپیوتر هیچی حالیت نیست! big grin
من: به من چه خب! در مورد کامپیوتر مشکلاتتو با من مطرح کن! در خدمتم! batting eyelashes
بابایی: خب طوری نیس، ببین، ششتن ماهی با گوشت فرق داره! ببین این طوری ....
من: شستن گوشت؟ big grin آها ! باشه برو ردیف  ِ
بابایی: حداقل شستن خوب بلدی!
من: چی فک کردی 2 سال خونه دانشجویی تجربه شست و شو دارم! cool
بابایی: تو این 2 سال ماهی پاک نکردی؟!raised eyebrow
من: نه دانشگاه آماده میداد ما فقط می خوردیم!
بابایی: یاد بیگر یکم! 4 روز دیگه به دردت می خوره ها!d'oh

http://www.ornl.gov/info/reporter/no2/confused.jpg

نتیجه گیری اخلاقی:
ما کامپیوتری ها کلا تو زمینه های غیر کامپیوتری هیچ مهارتی نداریم!!!
خانم ها چی میکشن! از وقتی رفتم دانشگاه چندین سال پیش فهمیدم آماده شدن یه غذا چقدر وقت و انرژی میگیره!
کارای غیر کامپیوتری واقعا سخته!! big grin