Cold

در تنها ای ِ خود فراوان جمعیتی دیده ام که در هیچ جماعتی ندیده ام ...
طالب ِ تابشی پر سوز و پر حرارتم ....
در تنم حس ِ زخمی ِ سرمای سخت ِ پاییزی است ....
تابشی می خواهم پر فروغ، از افق ....
به این سردی کفایت نیست ...
پرنده بی بال را دگر مجال پرواز نیست ....
پس بتاب در من سوزش نور ...
نوازشی است سوزان ولی پر تاثیر ...
شادي را علت باش نه شريک ... !